جدول جو
جدول جو

معنی علی کل حال - جستجوی لغت در جدول جو

علی کل حال
(وَ اَ / اُو گَ دَ)
به هر حال. به هر جهت. در هر حال
لغت نامه دهخدا
علی کل حال
بهر حال بهر تقدیر
تصویری از علی کل حال
تصویر علی کل حال
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علی ای حال
تصویر علی ای حال
به هر حال، به هر روی، درهر صورت
فرهنگ فارسی عمید
(هَِ مَ / مِ کَ دَ)
به هر حال. به هرتقدیر. در هر صورت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ)
بی درنگ. درحال. دروقت. فوری. فوراً. کنایه از زود و شتاب. (آنندراج) :
بباید علی الحال کابینش کرد
بیرزد به کابین چنین دختری.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کَحْ حا)
ابن عیسی بن علی کحال. طبیب بود و در امراض چشم تخصص داشت و در سال 430 هجری قمری درگذشت او راست: تذکرهالکحالین فی العین و أمراضها. و صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی ’اندر علاج شرتاق’ از وی نقل کند. (از معجم المؤلفین از عیون التواریخ ابن شاکر ص 182 و فهرس مخطوطات الطب بالظاهریه و عیون الانباء ابن ابی اصیبعه ج 1 ص 247 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 390 و فهرست کتاب خانه دانشگاه تهران ج 3 ص 732). و رجوع به ذخیرۀ خوارزمشاهی شود
لغت نامه دهخدا
به هر روی به هر گونه بهر روی بهر گونه بهر حال بهر تقدیر: علی ای حال صلح بنظرمن بهتر می آید
فرهنگ لغت هوشیار
دردم زود در حال بی درنگ فورا، علی ای حال: ابو موسی الاشعری گفت علی الحال باز باید گشادن (خانه را) تا بنگرم بازگشادند بضرورت. . یا علی الحالات کلها. درهمه حالات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علی ای حال
تصویر علی ای حال
((عَ لا اَ یِّ))
به هر حال، به هر تقدیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علی ای حال
تصویر علی ای حال
به هر روی
فرهنگ واژه فارسی سره